سالهاست که هرازگاهی از اطراف در صدای تقتقی به گوش میرسد. یک راهنمای تور میگوید: یک بار شبحی سیاهپوش را کنار در آببند دیده است.
شما به روشنی مشخصه که مشکل دارید و بیمارید. قشر حقیقت یاب مغز شما ایراد داره. وگرنه هیچ آدم سالمی کابوس هاشو دوست نداره + توهم بصری هم دارید.
چكش رو خاموش كرد و گفت چيه ؟ وقتي صداي چكش قطع شد همه صداها هم قطع شد و يه سكوت خيلي سنگيني همه جا رو گرفت فقط از دور صداي پارس سگ ميومد و من همينطوري دهنم نيمه باز مونده بود و به اطراف نگاه ميكردم . دوستم آروم زد زير گوشم و گفت چته ؟ با اين كارش من يهو از جام پريدم . نميدونم چرا ولي يه لحظه ته دلم يه جوري شد . با اينكارم دوستم زد زير خنده و يه ريز مي خنديد . منم با عصبانيت به دوستم نگاه ميكردم يهو احساس كردم دوستم داره خيلي غيرعادي مي خنده و هر لحظه خندش شديد تر ميشه و سرشو تكون ميداد من داد زدم امير خفه شو نخند . ولي اون ديگه به طرز وحشتناكي داشت مي خنديد وسعي ميكرد از سوراخ بياد بيرون اما نمي تونست يه لحظه به دستهاي دوستم نگاه كردم كه رو لبه ي سوراخ بود باورم نمي شد سه تا انگشت كلفت داشت دستاش خيلي وحشتناك بودن ولي هر چي سعي ميكرد نميتونست بياد بيرون من عقب عقب اومده بودم و ديگه صورت دوستم رو نمي ديدم فقط دستاش معلوم بود.
روح آنابل با دیدن عروسک به آن علاقهمند گردیده و آن را تسخیر نموده است.
بعد از كلي راهپيماي و بالا رفتن از كوه رسيديم به يه محوطه باز كه يه رودخانه از وسطش رد ميشد و سنگ بزرگ دقيقا به ديواره كوه چسبيده بود.
اگر روزی دنیا را دوست نداشتی، جایت را عوض کن تا از زاویه ای دیگر به آن بنگری. دنیا از بعضی زوایا دوست داشتنی ست و در بعضی زوایا نه.
اینا همش اسم فیلم..یه چندتاش که خیلی خفنه بگو.من دان کنم ببیتم
بنابراین، برای مدت کوتاهی در here زمان استادان بزرگ عصر رنسانس، دیدن چهرههایی که گوشت صورتشان تماما از بین رفته و جمجمهشان آشکار شده بود، احتمالاً رویداد کاملاً عادی بود.
لو به اتاق دنا میرود و عروسک را به جای آنکه روی تخت ببیند روی صندلی میبیند. لو هنگامی که میخواهد به سمت عروسک برود ناگهان کل بدنش فلج میشود و احساس فلج در منطقه قفسه سینهاش افزایش مییابد.
امروزه هتل دل سالتو تبدیل به یک موزه فرهنگی بسیار زیبا شده است. بازدیدکنندگان کنجکاو میتوانند حداکثر تا ساعت ۵ بعد از ظهر- یعنی درست قبل از اینکه سروکلهی ارواح پیدا شود- از هتل دل سالتو دیدن کنند.
ده سال بعد کارکنان یک کشتی تجاری اعلام کردند که (ادموند فیتز جرالد) را در میان آبها دیدهاند که به جلو میتازد.
اما درحالیکه ژان دارک بیشترین احترام و اعتبار را برای ایستادگی درمقابل لشکریان انگلستان در قرن پانزدهم (طی جنگ صدساله) به دست آورده، یار و همراه همیشگی او، ژیل ده ره چنین جایگاهی ندارد.
همه ما حتما در مورد کشتی تایتانیک و غرق شدن اون چیزایی خوندیم و دیدیم ولی اینکه چه جوری این کشتی بزرگ که همه اونو جاوید و غرق نشدنی می دونستند
«مری مک کلر» دوازده سال است که در این جزیره کار میکند. او از انزوای آن جا لذت میبرد و میگوید «اینجا یک محل فانتزی استاندارد برای من است.» با این حال او هم اتفاقات عجیبی را تجربه کرده است.